شاید شما دانیل پینک (Daniel Pink) را بشناسید. نویسنده کتاب مشهور یک ذهن کاملاً جدید. دانیل پینک دانش آموخته اقتصاد است و بیشتر درباره مدیریت و کسب و کار سخن می گوید.
من چند سال اخیر رو صرف بررسی دانش انگیزههای بشری٬ و بطور خاص بررسی اثر محرکهای خارجی و ذاتی کردم. و به شما میگم، که اگه به علم نگاه کنید، یک عدم تناظر بین چیزی که علم میدونه و روشها در تجارت هست.
مطلب زیر خلاصه بسیار کوتاهی از سخنرانی دانیل پینک درباره معمای انگیزش است.
من چند سال اخیر رو صرف بررسی دانش انگیزههای بشری٬ و بطور خاص بررسی اثر محرکهای خارجی و ذاتی کردم. و به شما میگم، که اگه به علم نگاه کنید، یک عدم تناظر بین چیزی که علم میدونه و روشها در تجارت هست. و مسئلهی هشدار دهنده اینه که سیستم کسب و کار — یعنی پیش فرضها و قراردادهایی که پایه کسب و کارهای ما هستند٬ اینکه چگونه به آدمها انگیزه میدهیم، منابع انسانی رو چگونه به کار میگیریم. — تمام اینها بر پایه محرکهای بیرونی بنا شدهاند، بر پایه قضیه چماق و هویج!
ال اس ای، مدرسه اقتصاد لندن٬ خاستگاه ۱۱ برندهی جایزهی نوبلِ اقتصاد. مرکز آموزش متفکرین بزرگ اقتصادی مثل، جرج سوروس و فریدریش هایک٬ و میک جَگِر ،اقتصاددانان ال اس ای بر روی ۵۱ دانشجو مطالعهای انجام دادند که برنامههای “پرداخت در قبال کارایی” رو در شرکتها بررسی میکرد. و به این نتیجه رسیدند: ” مشوقهای مالی میتواند به نتیجهی منفی در کارایی کلی منجر شوند“.
بین آنچه علم میدونه و آنچه در تجارت انجام میشه عدم مطابقت هست. و چیزی که من رو نگران میکنه، الان که رو خرابههای سقوط اقتصادی ایستادیم٬ اینه که سازمانهای زیادی تصمیماتشون و خط مشیشان را در مورد استعدادها و افراد بر پایهی تصورات تاریخ گذشته و آزمایش نشده بنا کردند. که بیشتر ریشه در باور عامیانه دارد تا در علم. و اگر ما واقعاً میخواهیم از این وضع اقتصادی خارج شویم٬ و اگر کارایی بالا در کارهای قرن ۲۱ میخواهیم٬ راه حل اینه که دیگه کارهای اشتباه نکنیم، و افراد رو با هویج شیرین تر فریب و با چماق تیزتر تهدید نکنیم! یک رهیافت کاملاً جدید لازم داریم.
این جنگ عظیم بین این دو رویکرد است، جنگ بین روشهای ایجاد انگیزه درسته؟ انگیزش درونی در برابر انگیزش بیرونی. خودمختاری، تخصص و هدف، در برابر هویج و چوب. و کی برنده میشه؟ انگیزش درونی، خودمختاری، تخصص و هدف، در ضربه فنی.
آنچه علم میدونه و آنچه در تجارت انجام میشه بر هم منطبق نیستند. این چیزیست که علم میدونه. یک: پاداشهای معمول قرن ۲۰، آن انگیزشهایی که ما فکر میکنیم قسمتی طبیعی از تجارتند، مؤثرند اما تنها در شرایطی که به طرز غافلگیرکنندهای محدود اند. دو: آن پاداشهای “اگر- آنگاه” اغلب نوآوری را نابود میکنند. سه: راز کارایی بالا در پاداش و جزا نیست، بلکه در آن محرک درونی است – محرکی که کارها را برای خودمان انجام دهیم. محرکی که کارها را به این علت انجام دهیم که مهمند.
و حالا بهترین قسمتش اینه. ما قبلاً این را میدونستیم. علم به ما ثابت میکنه که در دلهامون این را میدونستیم. پس، اگر ما این عدم مطابقت بین آنچه علم میدونه و آنچه در تجارت انجام میشه را درست کنیم، اگر ما انگیزههایمان، منظورمان از انگیزه را به قرن ۲۱ بیاریم، اگر از این طرز تفکر تنبلانه و خطرناکِ هویج و چوب بگذریم، میتونیم تجارتهایمان را تقویت کنیم.